پرش "بی معنی"

کتاب طراحی

با زمان باقی مانده در زندگی、من نمی خواهم تا آنجا که ممکن است کاری بی معنی انجام دهم = می خواهم کاری معنی دار انجام دهم、داشتم فکر می کردم。از طرف دیگر ،、این ایده که زندگی ذاتاً بی معنی نیست、از آنجا که من در دبیرستان بودم ، همیشه فضای مشخصی در درون خود داشته ام.。

و、به راحتی هر دو را روشن کنید、من آن را خاموش کردم و خودم را در محل قانع کردم.。دلیلش این است که فکر می کردم این دو ایده با یکدیگر متناقض هستند.、در واقع、به نظر می رسد همان چیزی است که من پیرتر می شوم。اینطور نیست که هر دو را می توان روشن کرد、در عوض ، اگر هیچکدام روشن نیست、از آنجا که من فهمیدم که این به تنهایی از یک طرف کار نمی کند。

اولی、بی معنی = بی معنی است、نه、این یک فضای خالی بسیار "فعال" است。برای ترسیم بوم سفید نیاز دارید、درک این موضوع آسانتر است اگر به آن فکر می کنید。نکته دیگر این است که "بی معنی بودن برای کسی" نیز "بی معنی بودن برای شخص دیگری" است.。"این برای همه معنی دار است."、این امکان پذیر نیست。آیا این یک خرافات است؟、یا شاید این نتیجه نوعی شستشوی مغزی باشد (به عنوان مثال ، "آموزش") (به این معنا、من معتقدم که شایستگی ها و دلهره های آموزش باید دائماً با روشی عمیق تر و آرام تر مورد بررسی قرار گیرد (نه چیزهای کوچک مانند واحدهای ملی).、این مکان مناسبی برای گفتن بیشتر نیست.)。

در فضای خلاق、"معنی" همیشه از جایی که انکار می شود شروع می شود。هر معنایی یک بار انکار می شود。هگل نیست、شاهکارها شاهکاری نیستند。چیزهای زیبا زیبا نیستند。فقط در این صورت می توان یک بادبان خلاق را بیرون زد。"این چیز است、من می دانم که شما آن را نگفتید. "、به نظر می رسد که این یک بازگشت نور با یک گویش نورد ادو است.、مطمئناً باید این سطح باشد。اما、آنچه مهمتر از آن است فراتر از آن است、علاوه بر این ، ما به طور فعال "بی معنی" ایجاد خواهیم کرد。برای زندگی با انجام این کار。چگونه می توان به زندگی پرش کرد که برای کسی معنی دار بوده است、این تنها چیز است。