
個展の直前は額装や搬入搬出の手配、キャプションの製作やらで時間的に追いまくられるが、始まると通常は特にやることも無く、毎日がだらけたギャラリートークのようなものになってしまう。
ところが、絵を言葉で置き換えることは本当は出来ないことなのだ。それをなんとか解りやすく話そうとすればするほど、言葉の迷宮に迷い込み、次にはそれが自分の中で絵を束縛するようになる。毎日それを繰り返すと、会場へ行くのが憂鬱になってくる。それが個展の毎日。
اگرچه این نقاشی ظاهری کلاسیک دارد، "مرد پرنده" در واقع متعلق به آینده ای نزدیک است.、همه ما می دانیم که نمی تواند مانند یک عکس پرواز کند.。مهم نیست که انسان ها چقدر قدرت خود را تمرین می دهند،、پرواز با نیروی انسانی、که پرواز غیر ممکن است、حقایق علمی که امروزه حتی کودکان هم می دانند。با این بال های زیبا، حتی سر خوردن مانند یک سنجاب پرنده دشوار است.、او، «مرد پرنده» در حال تفکر است。و、شاید من نویسنده آن هستم و با خودم می گویم: «من مثل شما قدیمی نیستم.»。از شما、لطفا مرا به عنوان فردی مدرن تر و باهوش تر معرفی کنید.»。
با این حال، "مرد پرنده"、از این نظر که صرفاً ابراز تمایل به پرواز در آسمان نیست.、با اکراه با نظر من به عنوان نویسنده موافق است。در اصل او、من از خود این موقعیت کلاسیک ناراضی هستم.。متقاعد کردن او در این مورد بسیار دشوار است.、هیچ کس بهتر از من، نویسنده، برای آن مناسب نیست.。«این شکل جدیدی از احساس و شهود است.、این واقعیت است به این معنا که در واقع وجود دارد.»、با کلمات سخت او را بیرون می کشم.。حس میکنم داره تف میزنه روی من "احساسات؟ کهه!"。